پنجشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۹

پوهنتون پولی تخنیک باز رخصتی بیشتر از یک ماه خواهد داشت.

در آستانه برگزاری جرگه مشورتی صلح و کنفرانس کابل قرار است پوهنتون پولی تخنیک کابل ( مهمان خانه دولت ) بیشتر از یک ماه رخصت گردد و محصلین دوباره از لیلیه ها بیرون آورده شده و به خانه های شان ارسال خواهند شد. بعد از مدت یک و نیم ماه دوباره این محصلین میتوانند که به درس های خود در پوهنتون پولی تخنیک ادامه دهند طوریکه درس های شان از 8 صبح شروع و الی 3 یا 4 بعد از ظهر ختم میگردد. محصلین به هیچ عنوانی ازین کار دولت خوشحال نیستند حالانکه نظر به شنیده های خودم دولت کرایه های دوطرفه محصلین لیلیه را خواهد پرداخت. ( اما چرا هر بار محصلین قربانی این جرگه ها گردد؟ )
خوب حالا که تصمیم گرفته شده است و زور هیچ کس به دولت نیز نمیرسد. این چندین بار است که بخاطر جرگه های بی معنی دولت محصلین پولی تخنیک رخصت میشوند و از درس های شان عقب باقی میمانند و اصلاً نتیجه این جرگه ها تا حال معلوم نگردیده است.
لویه جرگه مرداری های را در قانون اساسی افغانستان از خود به جا گذاشته است. جرگه صلح که در خیمه لویه جرگه واقع پولی تخنیک نتیجه مثبت نداشت و حالا جرگه صلح که دولت میخواهد با حزب اسلامی ، طالبان و گروه های مخالف دولت مذاکره نماید در حالیکه آنها اصلا نمیخواهند ( مرد را به قریه راه نمیدهند ولی وی میگوید که خانه ملک جای من است. )
خوب از موضوع دور تر نرویم، از یک هفته به اینسو محصلین از پروژه های ترتیبی خود دفاع میکنند و امتحان نهایی سمستر این پوهنتون نیز خاتمه یافت. همه به این فکر بودند که درس ها در 10 حمل شروع خواهد شد مگر کار سرچپه شد.
از خداوند استدعا میکنیم که ما را ازین جرگه و جرگه بازی نجات دهد.

دوشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۹

نتیجه امتحان کانکور اعلام گردید.

درست در شب نوروز نتیجه کانکور روزانه از طرف وزارت تحصیلات عالی اعلام گردید.
اعلام نتیجه کانکور برای آنانکه در فاکولته دلخواه خود کامیاب شدند، نوروز آنها را دوجند ساخته و برای بعضی های متاسفانه تجربه خراب نوروزی بود که روز نوروز را با ناخوشی سپری نمودند. بهر حال درین جاه گناه از یک نفر نبوده بلکه از چند ارگان ها میباشد.
وزارت معارف، وزارت تحصیلات عالی، معلمین، دولت، خانواده و شاگردان مسوول این ناکامی ها میباشد.
در مکاتب واقعاً درس نیست و سیستم درس چنان است که اگر به آن یک شاگرد اکتفا نماید، پس اصلاً در کانکور کامیاب نمیشود. معلم درست وجود ندارد که درس برای شاگردان بدهد. همچنان مشکل اساسی که شاگردان دامنگیر آن اند، تمام نشدن درس های یک صنف میباشد که شاگردان به صنف بعدی ارتقا میکنند. اگر از خود بگویم در صنف یازدهم ما مضمون فزیک و ریاضی را یک یا دو فصل زیاد نخواندیم، پس اگر من نیز کدام کورس را نمیگرفتم، خود را در جمله ناکامان پیدا میکردم بازهم شکر است که کامیاب شده ام.
وزارت تحصیلات عالی بدون مدنظر گرفتن سطح سویه اکثریت شاگردان فورمه های کانکور را ترتیب میدهند. پس چطور یک شاگرد که در ولایت هلمند در موجودیت جنگ درس بسیار به سویه پایین میخواند، در امتحان کانکور کامیاب گردد. در ولایات جوزجان و فاریاب که من خوب خبر هستم تقلب صورت گرفت. چون هیات امتحان کانکور نیز از جمله آن محل بود و شاگردان در داخل نشسته بودند و از بیرون امتحان برای شان نقل از طرف اعضای خانواده و یا خود استادان هیات داده میشد. ( پس وزارت تحصیلات عالی نباید ادعا کند که آنها از تقلب جلوگیری نموده اند )
معلمین نیز به نوبت خود در ناکامی شاگردان سهیم اند. بخاطر که هیچ یک از معلمین خود را تکلیف نمیدهند تا شاگرد از آنها یک چیزی بیاموزد. صرف برای سپری نمودن وقت معلمین میایند و صرف وقت خود را با خنده و مزاح با میگذرانند.
معلم که در سواد آموزی درس میداد از طرف ریاست معارف شبرغان به حیث معلم فزیک و کمیا در یکی از قشلاق ها معرفی میگردد. معلم که اصلاً در شاید دری را نیز درست نمیداند، او را به حیث معلم همه مضامین میگیرند ( هزار پیشه )
خانواده ها را نیز درین جرم و گناه سهیم بسازیم بخاطر که شاگرد وقتی از مکتب میاید، حتی از نزد وی پرسان نمیشود که امروز در مکتب چی و کدام مضامین را خوانده اند. خانواده نیز با سریال های مبتذل هندی مصروف اند و شاید هم خبر نداشته باشند که اولاد های شان در کدام مکتب و در کدام صنف درس میخوانند.
شاگردان خود نیز ملامت اند که نمیخواهند از دست داشته های شان استفاده کنند. فامیل برایشان لباس و کتاب تهیه میکند، فیس کورس آنها را میدهند، پس چرا باید درس نخوانند؟
اگر نتیجه گیری کنین در ناکامی شاگردان در امتحان کانکور همه آنان که درین پروسه شامل اند، گناهگار اند صرف کسیکه گناه ندارد، ماشین است که نمرات را جمع آوری میکند.
امید همه ارگان ها مسولیت های خود را درک کنند.

شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۸

محصلین در پوهنتون های کابل نوروز با امتحان های نهایی تجلیل میکنند.

چند روزی میشود که نتوانستم وبلاگ ام را آپدیت کنم البته باید بگویم که امتحان های نهایی سمستر برایم مجال اپدیت کردن وبلاگ را نداد.
در نوروز های دیگر در خانه میبودم و نوروز را با فامیلم تجلیل میکردم، اما امسال نوروز را من با عده از محصلین در شهر کابل در موجودیت امتحان های نهایی سمستر طوری تجلیل میکنیم شاید اکثر محصلین این تجربه در سابق نداشته اند.
سال های گذشته این تعداد از محصلین نوروز را باخانواده و رفیقان شان در خانه های شان تجلیل میکردند اما امسال بجای تجلیل ازین روز، در لیلیه ها آمادگی برای امتحان های شان میگیرند.
البته این بار دوم است که امتحان های نهایی محصلین بعد از رخصتی های زمستانی توسط پوهنتون اخذ میشود، درست یکسال قبل نیز چند مضمون را در آخر سال انداختند تا محصلین آن ها را امتحان دهند. اما هر بار چرا این کار را میکنند؟؟؟
نوروز هر سال با خوشحالی در آغوش خانواده و در پهلوی دوستان و رفیقان تجلیل میشد اما امسال مانند سال های قبل نیست. محصلین منتظر هستند که چه وقت امتحان ها تمام میشود تا همه طرف خانه های شان برگردند. امروز بعد از ختم امتحان حدود ده تن از هم صنفی هایم میگفتند که امتحان ها که خلاص شد، همه میریم طرف مزار یک میله میکنیم. من که آنها را دیدم خیلی عقده یی معلوم میشدند و میخواهند که با ختم امتحان ها شاید دو هفته باز به پوهنتون نخواهند آمد. پس دولت چرا این کار را میکند و قشر جوان را از خود میراند.
من هم که در رادیو کار میکنم و قرار بود که به حیث خبرنگار به بلخ بروم تا گزارشات نوروزی را برای رادیو بقسم زنده تهیه کنم، اما همین امتحان های لعنتی باعث شد تا من از سفر نیز باز بانم در غیر آن من هم مثل هزاران تن دیگر درین محفل اشتراک میکردم و کودکی ام به یادم میامد که در روز های چهارشنبه ها درآنجا میرفتیم.
خوب بهر حال نوروز با برایتان بازهم تبریک میگویم.

یکشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۸

عجب سیستم ی!

دو روز پیش از کوته سنگی به طرف پولی تخنیک روان بودم.
در موتر تونس نشسته بودم که در پهلویم یکی از استادان مکتب نسوان چاراهی قمبر نشست و چند لحظه بعد از حرکت موتر یک شعر از اقبال لاهوری را زمزمه کرد و درد دل که هر افغان دارد در آن شعر نهفته بود و توسط آن درد دل خود را بیرون کشید.
چون از کوته سنگی الی پوهنتون پولی تخنیک کابل، فاصله بسیار نیست و زود از پیش این استاد مرخص شدم. این استاد که مضمون دری را درین مکتب تدریس میکند، برایم گفت که تازه یک مدیره به این مکتب معرفی شده است و امتحانات مشروطی در مکاتب قرار است شروع شود.
استاد گفت که مدیره از او پرسید که آیا کدام شاگرد مشروطی دارد یا خیر، استاد نیز جواب داده که نخیر. مدیره متعجب شده سوال نموده که چطور امکان دارد که در یک صنف حتی یک شاگرد هم مشروط نگردیده است؟
خوب مقصد ازین قصه من اینست که در امتحانات چهارونیم ماهه تعداد زیاد از شاگردان مکاتب در مضامین مختلف ( زیاد تر در مضامین ساینسی ) ناکام میشوند ولی وقتی که امتحانات سالانه و نهایی رسید، استادان تعدادی ازین شاگردان را نمره های خیراتی داده و کامیاب شان میکنند ولی بازهم بخاطر این که استاد زیر سوال نرود یک یا دو شاگرد را مشروط اعلام میکند.
اکثر مکاتب به تاریخ 15 حوت امتحانات مشروطی را اخذ میکنند اما اگر شاگرد بازهم پارچه سفید را دهد، استاد مضمون وی را کامیاب میکند.
چرا؟؟؟؟؟؟؟ سیستم درسی ما خراب است ؟؟؟؟؟؟؟
کاکایم و دیگر کهن سالان که عمر شان از 60 بلند تر است، از سابق قصه میکنند که اگر یک شاگرد یک روز در مکتب غیرحاضری میکرد، وی توسط مسول مکتب سرزنش میشد، چه خاصا که وی ناکام میشد. هرچند من هم طرفدار این سیستم نیستم اما همین سیستم کامیاب تر از سیستم های درسی دیگر در افغانستان بوده است.
در بدل هر روز غیر حاضری یک کف پایی در صحن حویلی مکتب.
در بدل هر جنگ و غالمغال خوردن چند چوب در دست.
در بدل هر بی نزاکتی گرفتن سه پارچه جبری.
...
...
...
حالا باید دریابیم که نقص در کجا است؟
نقص اصلی که من در سیستم درسی افغانستان میبینم اینست که اصلاً نصاب درست تعلیمی در افغانستان وجود ندارد. کتاب ها موجود است اما استاد وارد در مضمون وجود ندارد. استاد وجود دارد اما شاگرد بی تربیه یا بچه وزیر، معین و رییس است....... غیره مشکلات.
وزارت معارف کشور نیز هر روز لاف از ایجاد مکاتب جدید در افغانستان میزند، چرا همین وزارت تلاش نمیکنند که استادان مجرب را جذب نماید و معاش خوبتر برای استادان دهد و استادان را مانند سابق قدر کند ( اگر یک شاگرد که بچه وزیر، قوماندان، رییس و غیره باشد، اصلاً ناکام نمیشود اگر چه تنبل هم باشد )
این همه بدبختی از دست وزارت معارف افغانستان است. معلم بیچاره از ترس جان و ناموس و عزت خود نمیتواند با این شاگرد بی تربیه مبارزه کند، اما اگر وزارت معارف از استاد طرفداری کند و وی را قدر دهد پس شاگرد به هیچ وجه نمیتواند چنین گستاخی را در مقابل استاد نماید.

یکشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۸

پوهنتون ها دوباره آغاز شد

بعد از تقریباً 4 ماه رخصتی، پوهنتون های افغانستان دیروز دوباره شروع شد و بعضی ازین پوهنتون ها در یکی دو روز آینده امتحان های محصلین را اخذ خواهد نمود و شاید شماری دیگری ازین پوهنتون ها امتحان های محصلین را در 15 حوت اخذ خواهد کرد.
خوب دیروز پوهنتون رفته بودم و شماری از همصنفی هایم را دیدم و خوشحال شدم.
یک سوال که در ذهنم خطور کرد اینست که ( افغانستان هم چی یک مملکت است که یک مرض و ویروس که جهان را تکان میدهد در افغانستان فقط در ظرف 21 روز از بین میرود)
مقصدم ویروس انفلونزا خوکی است که بخاطر این بدبخت یک شایع تمام محصلین از کار های خود پس ماندند و دولت بخاطر جلوگیری از ارج و مرج با اعلام نتایج انتخابات، این کار را انجام داد ( خداوند خیر شان ندهد )
خوب به هر حال حالا کار از کار گذشته و ما هم منتظر امتحان ها هستیم و تمام پروژه های صنفی محصلین در حالت تعلیق درآورده شده و همه به تشویش اند که مبادا نتیجه خراب را در امتحان ها اخذ نمایند.
باید این سوال از ارگان های مسول گردد و مخصوصاً از آقای فاطمی وزیر اسبق وزارت صحت عامه که آیا این مرض از افغانستان رخت بسته یا چه قسم و اگر هنوز هم موجود است پس چرا پوهنتون ها دوباره فعال شده و دارد امتحان را از محصلین اخذ میکنند؟
باید گفت که این همه یک گپ است که میخواهند توسط آن مردم را فریب دهند و بزنس های شخصی خود را بچلانند.
خاک بر سر شان ------------- آمین

دوشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۸

سه سال که در پوهنتون گذشت!

درست چهار سال قبل نتایج امتحان کانکور اعلان شد، چون بار اول اعلان نتایج کانکور از طریق انترنیت بود، مشکلات بسیار زیاد داشت در اول لیست که نام من در آن ثبت بود، در میان لیست های دیگر وجود نداشت، اما بعد از چند ساعت بالاخره از طریق سایت انترنیتی وزارت تحصیلات لیست که نام من درآن نوشته بود، اعلان شد که در پوهنتون دلخواه خود و در انتخاب اول خود ( پولی تخنیک کابل ) کامیاب شدم.
در اواخر حوت سال 84 از پاکستان به کابل امدم و بی صبرانه منتظر شروع شدن پوهنتون بودم. به تاریخ دوم حمل به پوهنتون رفتم تا ثبت نام کنم.
فورم ثبت نام را گرفته، خانه پری نمودم و بعد از آن منتظر شروع شدن پوهنتون بودم، فکر میکردم که شاید زود و در چند روز شروع خواهد شد اما نمیدانستم که محصلین نیز از برکت لویه جرگه افغانستان یک سمستر به عقب افتادند.
خوب بهر حال سمستر اول پوهنتون در ماه اسد سال 85 شروع شد و محصلین بی صبرانه به صنف های درسی میرفتند.
در روز های اول تقسیم اوقات ها نیز تنظیم نبود، هر روز سرو صدای محصلین بلند میشد و آقای رحمانی معاون محصلین پوهنتون همیشه همین حرف را میزد که "وقتی برسد که تمام ساعات درسی تان پر باشد و شما یک ساعت بیکار را بخواهید اما میسر نشود. " چند روز بعد دیده شد که ساعات درسی پر ، هر ساعت درس داشتیم و همیش امید یک ساعت بیکار را داشتیم اما در یک هفته نیز پیدا نمیشد.
خوب درس ها سر گرفت، استادان هر مضمون را روز به روز میشناختیم و کوشش میکردیم که برای هر استاد خود را با میشناختاندم.
اولین روز که درس ما شروع شد، مضمون کیمیا داشتیم و روز اول که استاد داخل صنف شد، ما را اخطار ناکامی در امتحان را داد.
آیا میتوان یک استاد موفق وی را نامید؟؟؟
هر چند، چند کلمه ی از او اموخته ام، اما میخواهم تا نام وی را بگیرم. اسم این استاد " نوری " است، امر دیپارتمنت کیمبا در پوهنتون.
در روز های اول محصلین میخواستند سولات خود را مطرح نمایند اما هر روز از طرف این استاد توهین و تحقیر میشدند تا بالاخره زمانی رسید که هیج یک از محصلین برای خود حق نمیدادند تا از وی سوال کنند.
بهر حال، در سمستر اول مضامین مختلف را میخواندیم که تعداد از آن ها مهم بود اما استادان بالای محصلین سخت گیری نمیکردند، اما مضمون به نام سپورت نیز داشتیم که استاد او خود را با پوهاند صاحبان پولی تخنیک نیز برابر نمیکرد و خود را از آنها بلند تر میپنداشت.






.................... ادامه دارد